روشنفكر افغانی در كشا كش زمان
قادر یامان قادر یامان

بدون شك بحران كنونی جامعه ای روشنفكران افغانی ناشی از اوضاع نابسامان كنونی و حاكمیت سپه سالااران جهل و تاریكی نیست ، بلكه نا شی از كیفیت و خصلت نیروهای مبارز و ساختار فكری   ِسیاسی و تشكیلا تی عقب مانده آن است . یك بخش از روشنفكران ما كه ادعای تشكیلا ت و برنامه سیاسی ،مبارزاتی میكنند،هنوزمانندچهل پینجاه سال گذشته گام میگذارند.عده ای زیادی از این میان با گفتگو ها و نشست های انترنیتی بی پایان خودشان را مشغول كرده اند و از اینجاست كه نیروی دور اند یش  ،سازمان یافته ووزنه دار در سطح بین الملی ودر داخل كشور ما هنوز شكل نگرفته است ، تا بتوانند پاسخگوی خواستهای جامعه ای ما باشند.دراین راستا بدون شك ضروری است تا همه روشنفكران واقعی ،دموكراتها و خردگرایان كشور ما از ستیزه جویها ، شعار دادن هایی بی محتوا ،از فحاشی ها و اتهام زدن و عقده گشایی ها بگذرند وبا استفاده از تكنولوژی مدرن ارتبا ط گیری از حداقل سازمان یافتگی برخورددار شوند، تا بتوانند در روند دمكراسی وصلح نقش مثبت و سازندهای ایفا نمایند و باید از ابتكار عمل بیشتری برخوردار شوند و دنباله رو حوادث نشوند.

 عناصردوراندیش و خردگرای افغانی وظیفه دارند كه هر چه زودتر و بهتر نسل جوان كشور را ازماهیت بحران كنونی زادگاه ما باخبر سازند.آنها وظیفه ای بزرگی بدوش دارند كه دگراندیشان سیاسی راتحمل كنند و شرایط همزیستی برای تمام گرایشهای سالم سیاسی كه به مبانی دموكراسی و حقوق بشر پایبند هستند فراهم سازند.

در شرایط كنونی كشورما صد ها هزار انسان سرزمین ما سرخورده،پشیمان ،خسته ودردمند در داخل و خارج ،در انتظار پایان شب ظلمانی چشم به گلهای سرسبدی دوخته اند كه در بیرون از چهاردیواری سرزمین ما پرچم هایی نیمه برآشفته و برآشفته ای خود را برای باز ستا ندن هویت ملی و پایان دادن به شب ظلمانی بر دوش گرفته اند.  اكثر اینها سالهای پیش  سازمانهای سیاسی مختلفی را ایجاد كرده اند و در فعالیتهای خود از شرایطی كه برای افغانهای درون مرزی فراهم نیست برخوردار هستند،آزادی سخن دارند،روزنامه دارند،سایتهای انترنیتی دارند،تشكیلات حزبی دارند و تا حدودی  امكانات پولی كافی دارند.

  رهبران و كارگردانان این سازمانها غالبٱ از سوابق برجسته سیاسی ،اداری،علمی،فرهنگی،مطبوعاتی و نظامی برخورداراند وازنگاه فردی بیشتر اینها میتوانند عنوان اپوزیسون افغانی را به شكل درست آن كسب كنند. ولی اكثریت مطلق آنانی كه باور به آینده دارند و میخواهند در راه آزادی و دموكراسی واقعی مبارزه كنند، در این موردهمصدا هستند كه در این یك دهه گذشته سرنوشت ساز كاركردهای آنها بهتر بگویم كاركرد های ما هیچگاهی پاسخگوی انتظارات و امید های مان  نبوده است، نه تنها نتوانیستم به اپو زیسیون كار ساز و فعال وپر تحرك و قاطع مبدل گردیم ،بلكه با كمال ادب یكی از بی خاصیت ترین اپوزیسیون در سطح جهانی هستیم.

 ماهنوز هم بجای اینكه به نیازمندی های زمان ،ارتباط ها ،توافق ها و برنامه ریزی ها دست یابیم، با گله گذاریهاو عقده گشای ها شب و روز ما را سپری میكنیم.

 هم روشنفكران درون مرزی و هم روشنفكران برون مرزی در بخش بزرگ خود بصورت گروه سرخورده ،بدبین،ناباور،ناامید وروحیه باخته درآمده اند.در چنین وضعی باید تلاش صورت گیرد،همین امروز ،بدون طفره و تعلل و روزی را به روز دیگر گذاشتن از این گودال بدر آیم،همه ای آن فرصت هایی كه همین اكنون از دسترس بروند باید آنرا مانع شد. شرایط كنونی كشورما شرایط اضطراری است،بناچار پاسخگویی به آن ها باید به صورت اضطراری انجام گیرد.

 اگر همه ای آن كار هایی كه در طول دههای گذشته از دست رفته انجام میگرفت ،میتوانست كم از كم تشكیلات قابل اعتبار و كار سازی را در زمینه های مختلف سیاسی ،اجتماعی همانند بسیاری از دیگر سازمانهای مبارز جهان حاضر پی ریزی می كردیم ،امروز برای ورود به میدان عمل نیازی به توسل به شرایط اضطراری نمیداشتیم .

ولی بدبختانه همه ای آن فرصت و نیرویی كه میتوانست در این راه بكار گرفته شود و در طول سالها غالبٱ صرف فعالیتهای نمایشی بی حاصل و یا فعالیتهای تخریبی علیهاز خود و دیگران قرار گرفت .بدون شك هر نیرویی كه اكنون در این راهها صرف شود نیروی بهدر رفته است ،و نه تنها حاصلی ببار نمی آرد،بلكه زیان رسان هم خواهدبود.

دست زیر زنخ گذاشتن و استخاره كردن ،كارهای امروز را به فردا گذاشتن نه تنها مشكلی را حل نمیكند ،بلكه آخرین شانس های زنده گی مارا در راه نجات كشور و جامعه روشنفكری از دست خواهد رفت .

  دور از عقل سلیم است اگر اگاهانه و یا هم نا خودآگاه چشم براه آن باشیم كه دیگران سرزمین ما را شگوفان بسازند و دموكراسی را در آن پیاده نمایند ،بدون شك چنین انتظاری خلاف واقع بینی است.زیرا آن آزادی و دموكراسی كه تنها به لطف بیگانگانی به ما اهدا شود استقلال ما نیست ،استقلال مرحمتی مستعمرداران به سرزمینهای مستعمراتی است،بدون شك مفهوم چنین استقلالی پایان عصر استعماری نیست ،تنها استعماركهن به استعمار نو است .

 ازاین جاست كه نیروهای روشنفكربرون مرزی با نقاط ضعیف و بخصوص با عدم قاطعیت و بهانه گیری ها نتنها در خود كشور ما ،بلكه در عرصه بین المللی نیز وزنه ای بشمار نمی آیند و وقتی كه وزنه ای به شمار نیاید در زمینه های سیاست بین المللی نیز نمیتوانند جایگزین خوبی برای حاكمیت كنونی در كابل تلقی گردد.

 تا هنوز زیاد دیر نشده ،تا هنوز كه در كام اژدهای تاریخ فرو نرفته ایم ،باید مسؤلانه و صادقانه در راهی دشواری كه در پیش داریم گام های قاطعانه و عملی بگذاریم و به گفته بزرگمرد شعر پارسی:

 به طواف كعبه رفتم ، به حرم رهم ندادند

 كه تو در برون چه كردی،كه درون خانه آیی

نشودكه ما دیگر حتا جایگاهی در میان آزادی خواهان و روشنفكران درون مرزی نداشته باشیم .

 

 


January 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات